.
جامعه نیاز های متفاوتی دارد
همه جور آدم هایی را نیاز دارد...
همه ی مشاغل را می خواهد...
اما.....پس چرا؟ چرا به بعضی شغل ها احترام نمی گذارند؟
چرا همه ی آدم ها را محترم نمی شمارند؟
چه کسی گفته فقط دکتر و مهندس ها آدم اند؟
جامعه ای که مردمشان درست فکر کردن را بلد نیستند؛ یا بهتر بگویم؛ حتی فکر کردن هم بلد نیستند؛ عاقبت به کجا می رسند؟
جامعه ای که برای همه ی علم ها به یک اندازه ارزش نمی گذارند؛ به راستی به کجا می روند؟
مردمانی که روانشناس را دکتر حساب نمی کنند و نویسندگان را «آدم های بیکار » لقب می دهند؛ چیزی نیستند جز آدم های بی سواد!!
آدم هایی که اصول کارهای مختلف را نمی دانند ، چرا الکی خودشان را بزرگ می پندارند؟؟!
آدم هایی که در مورد کشورشان هیچ نمی دانند؛ چرا الکی حرف می زنند؟
آدم هایی که «آداب معاشرت »صحیح را بلد نیستند ؛ چرا خودشان را روشنفکر می دانند؟
آدم هایی که هنوز آداب «همسر داری» را نمی دانند ؛ چرا ازدواج می کنند؟ خب معلوم است که زندگی شان بعد از دو روز متلاشی می شود!!
می خواهم فاش بگویم؛ با صدای رسا فریاد برآورم که؛ ما امروزه در دانشگاه هایمان، دکتر و مهندس تربیت نمی کنیم؛ آنچه در حقیقت انجام می دهیم ، «احمق پروری » است!!
می گویند آنچه بیش از همه ؛ یک کشور را نابود می کند ، طرز فکر مردم آن است!
مردمی که «رشته ی علوم انسانی» را رشته ی «بچه تنبل ها» می نامند،
رشته ی ریاضی و فیزیک را رشته ی« با هوش ها» ،
رشته ی مهندسی برق را رشته ی «مردانه» و
رشته های علوم تجربی را «زنانه» می نامند ،
شما بگویید؛ طرز فکرشان خراب نیست؟ اشتباه نیست؟
تا وقتی که مردم جامعه ی ما؛ فطرت یکسان انسانی را فراموش کرده اند و جامعه را به دو گروه «زن » و «مرد» تقسیم می کنند، امیدی برای پیشرفتشان نیست!
وقتی که معلم ها، عاملان اصلی رشد و تربیت نسل جوان مملکت را آدم حساب نمی کنند، و حتی به معلم ها حقوق مناسب نمی دهند،،،
چه انتظاری از نسل جوان داریم؟؟
طبیعی ست که نسل جوان، نسل آدم های بی تفاوتی باشد، که حتی به خودشان زحمت نمی دهند، کمی درباره ی عقایدی که به آنهاطوطی وار آموخته اند تحقیق کنند...
روشن است که این نسل، هر چقدر هم تحت فشار باشد، هیچوقت قیام نمی کند!!
به نظر من ، اگر درباره ی موضوعی نظری نداشته باشی، مرده ای!!!
.
.
همین تبعیض های غیر عقلانی، امروز؛ من را....دانش آموزی با معدل «بیست» را سر دو راهی گذاشته است!!
نمی دانم پی استعداد ذاتی ام «نویسندگی »بروم یا پی عشقی که به استدلال های ریاضی و فیزیک دارم؟